بغض هاي مگوي شامگاه

ساخت وبلاگ

شهریورماه 1400 بود و کمی کمتر از دو سال می گذرد!

معجزه رخ داد و امروز نیازمند معجزه ای دیگر هستم

معجزه ای از جنس همان معجزه های قبلی

بارانم دخترکی که با خدا رفیقی

امروز تو وساطت کن

من روئی برای رجعت ندارم

برای بابا

که این روزها در دلش آشوب بر پاست

از رفیقت طلب معجزه کن

اون شما را دوست دارد!

بغض هاي مگوي شامگاه...
ما را در سایت بغض هاي مگوي شامگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadshamgaho بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1402 ساعت: 22:16

برای دخترم که این روزها بیشتر از همه نگران اویم.

بارانم بابا که فکر می کردی قویست دارد استخوان هایش خرد میشود

بغضی که گلویم را با غرورم می فشارم.

بابا ایستاد و سینه سپر کرد و این روزها تنها در انتظار معجزه است.

لحظه ها میخراشد ثانیه به ثانیه نگاهم به آسمان است.

میخواهم روزی تو این سطرها را بخوانی و امیدوارم به معجزه ایمان بیاوری.

فقط امیدوارم به معجزه ایمان بیاوری.

دخترکم.

م.شامگاه

بغض هاي مگوي شامگاه...
ما را در سایت بغض هاي مگوي شامگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadshamgaho بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 2:04

گاهی شک می کنم

به زنده بودنم

این حجم از مهربانی

در زندگی نامه ام

به افسانه ای مانند است

یا فصلی از زندگی نامه ی شخصی دیگر

که به اشتباه در این کتاب صحافی شده است.

م.شامگاه

|+| نوشته شده توسط م.شامگاه در یکشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۵  |
بغض هاي مگوي شامگاه...
ما را در سایت بغض هاي مگوي شامگاه دنبال می کنید

برچسب : مهربانی, نویسنده : mehrdadshamgaho بازدید : 48 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 18:04

ما عادت کرده بودیم به انتـــــــــــــــــــــــظار. به انتظــــــــــــــــــــــــار تمام شدن ها! تمام شدن هایی که تمــــــــــــام       میشد،          تو را می خراشید!        ما را می فشرد!       اما کم نمی کرد! عادت کرده بودیم به انـــــــــــــــــــــــــــــــــتظارِ یکشنبه های قزل حصار به انتـــــــــــــــــــــــــــــــــظارِ پریدن الکل در شبهای بی پایان مستی ات به ترک کردن های همیشه م بغض هاي مگوي شامگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت بغض هاي مگوي شامگاه دنبال می کنید

برچسب : عادت, نویسنده : mehrdadshamgaho بازدید : 52 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 18:04

مرگت بهانه اي بود تا دلتنگي هايم را

بلند بلند بغض كنم.

بغضي كه توان گريه ندارد،بغضي كه ...

من رقصهايم

با سازهاي اين دنيا نمي خواند

رقصي كه كودكان را نيز به استهزاء وا ميدارد.

م.شامگاه

|+| نوشته شده توسط م.شامگاه در یکشنبه ششم فروردین ۱۳۹۶  |
بغض هاي مگوي شامگاه...
ما را در سایت بغض هاي مگوي شامگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadshamgaho بازدید : 58 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 18:04

براي پدر بعد هر وعده غذاي زوركي كه با هزار زحمت اونم فقط از دست من مي گرفت سيگار روشن مي كردم مادر مي گفت: حالا كه اين يادش رفته تو ول كن نيستي؟!! جواب مادرٌ ندادم ولي با خودم گفتم: پدر يادش نرفته يه عمره غذا رو به عشق سيگار بعد اون ميخوره فقط اين روزها حواسش نيست كه من بايد حواسم بهش باشه. گاهي اوقات آدم چه آرزوهاي مسخره اي داره الان يه مدته همش به خودم مي گم كاش روز آخر ميتونستم براش يه نخ سيگار بغض هاي مگوي شامگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت بغض هاي مگوي شامگاه دنبال می کنید

برچسب : سلام, نویسنده : mehrdadshamgaho بازدید : 45 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 18:04

هميشه نزديك عيد كه مي شد دنبال يه چيز مي گشتم كه خوشحالم كنه،دنبال يه بهانه حالا هر چيزي باشه،الان حدود 15 سالي بود كه هيچ چيز زورِ خوشحال كردن من و نداشت نه خريدن چيزي،نه اومدن كسي،نه رفتن كس ديگه اي،نه مسافرت نه عروسي نه... خلاصه چند سال پيش نزديكهاي عيد بود يعني خيلي نزديك عيد فردا قرار بود سال تحويل شه زدم بيرون،خيابون سلسبيل و بسته بودن و تمام خيابون و بساط پهن كرده بودن صداي داد و بيداد فروش بغض هاي مگوي شامگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت بغض هاي مگوي شامگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadshamgaho بازدید : 45 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 18:04

با اصرار كسي نه ،ولي خودم تصميم گرفتم برم پيش دكتر،بهم گفت چته؟اصلا تا اون لحظه به اين سوال فكر نكرده بودم!چند ثانيه نگاش كردم از قيافه ي دكتره كه موهاي كمش به شكل نامنظمي رو هوا پخش بود و يه عينك با قاب سياه زده بود حتي تعجب و نمي شد تشخيص داد،وقتي ديدم خيلي جدي داره بهم نگاه ميكنه بدون كوچكترين فكري سريع گفتم گفتم شبها تا صبح دندون قروچه ميكنم و خوابم شبيه خواب نيست. بعدها كه به اين موضوع فكر كر بغض هاي مگوي شامگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت بغض هاي مگوي شامگاه دنبال می کنید

برچسب : چته؟, نویسنده : mehrdadshamgaho بازدید : 42 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 18:04


درست يادم نيست

سالها بود يا چندين و چند سال

اما پيش بود بي شك

به خانه ام آمدي

با شال و مويي كه بوي باران مي داد

گلايه اي نيست

آنروزها اينهمه سالروز را در كارنامه ُ نا كامي هايم از بر نداشته ام.

دلـــــم برايت،برايم،براي آنهمه بودهايي كه نيست

مي سوزد.

ميلاد هم پيمانه بغضي شده كه نمي بارد.

م.شامگاه

بغض هاي مگوي شامگاه...
ما را در سایت بغض هاي مگوي شامگاه دنبال می کنید

برچسب : بوي باران شجريان,بوي باران بوي سبزه,بوی باران,بوی باران محمد اصفهانی,بوی باران تازه می آید,بوی باران فریدون مشیری,بوی باران شجریان دانلود,بوی باران ستار,بوی باران مشیری,بوی باران سریال, نویسنده : mehrdadshamgaho بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 7:02

تو هستي كنار من و زندگي يه تصويرِ بي سايه و عالي ِ حضورت هميشه كم و كافي ِ تو هستيُ باز جاي ِ تو خالي ِ   نشستم كنارت كه باور كنم نشتن كنار تو يه خواب نيست يه رويا شده سهم دنياي من يه ماهي، كه تصوير ِ رو آب نيست تو رو وقتي مي بينمت تو دلم هنوز حس دلشوره ها جاري ِ كنار تو دريايي ام شور و خيس حضور تو توجيه  بيداري ِ هنوزم كفِ دستم از اضطراب عرق مي كنه،وقتي تو پيشَــمي دروغ كه مي گم همه شاعرا تو آرامشي،تو خود و خويشـَمي م.شامگاه بغض هاي مگوي شامگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت بغض هاي مگوي شامگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrdadshamgaho بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 7:02